اینجاست که می توان گفت تحلیل و بررسی هنرمندان و پیش بینی در قالب ساخت یک اثر هنری بهتر از اهل سیاست عمل می کند و می توان گفت خروجی هنر بالاتر از خروجی مدیران انتخابی است.
واقعیت آن است و کم و بیش نیز آشکار است که برخی از همین مدیران زاهد نما را می توان یافت که در دفاتر خود در قبال انجام دادن کار ارباب رجوع پیشنهادها و پشت پرده فراوانی دارند و در افکار و اوهام محدود خود گمان می کنند که اعمالشان پشت پرده می ماند. یا اگر پرده ها کنار رود دلیل قانونی بودن عملشان را می آورند. اما همین گام های اشتباه و رسوایی های کوچک و بزرگ برخی مسئولان باعث سلب اعتماد روزافزون مردم به مسئولان شده است از این روی که حرف با عمل ناهمخوان است و افکار مردم هم روشن تر شده است.
راه حل چیست؟ اول اینکه بپذیریم در شرایطی که اعتمادها سلب و دروغها بر حقطلبیها غالب است و منفعتخواهی و رانت و فساد در ساختارهای اقتصادی و اجتماعی نفوذ بیش از حدی کرده، یافتن راه و روش عادلانه شاق و شاید غیرممکن است، با این پذیرش می توان وظیفه آحاد جامعه را بر اساس توان هر کسی در نظر گرفت.
در مرحله دوم باید بدانیم «یک» از «صفر» بهتر است و آرمانی به حل مسائل و مشکلات نیندیشیم و «تصمیمهای بلندمدت را در کوتاهترین زمانها نگیریم!» هر کسی اگر بتواند در محدوده خود جلو یک رانت یا فساد را بگیرد گام مهمی در رفع نسبی معضلات جامعه برداشته است.