ای دلربا بنگر مرا با خاطری تنها بیا
حرف نگفته بس زیاد بی چون بی اما بیا
دلتنگ چشمان توام گویی جهانی مبهم است
اشکم ستاره بار شد با زورقی دریا بیا
تا کی تو ای نیلوفرم دل را گذاری منتظر
عمرم به کام مرگ شد با فاتحه اینجا بیا
داغ فراقت را ببین با من چه کرده ای نفس
دلواپس تنهایی ام ای بی وفا حالا بیا
بی طره ات گوهر چنان شد خاک بی ارزش تری
این زلف تنها کعبه است در سجده ای با ما بیا
در سوگوار عشق من بودم عزادار تو جان
دیدی که خواندم آخرین حرفی که خود زیبا بیا
از رفتنش دیگر مپرس بغضی نمانده در گلو
جرمم به یاد عاشقی ای سایه با یغما بیا
ای مهزیار من بدان هجران به سر آمد دگر
موی سپیدم خاک شد امروز یا فردا بیا
ارسال دیدگاه شما
نظرات: