اگر خرازی با وجود تنها یک دست، همیشه میخندید؛ اگر سردار خیبر مظهر تام و تمام همت بود؛ اگر محمود کاوه در هیچ بیمارستانی بند نمیشد و با همان تن مجروح، دوباره میرفت جبهه؛ اگر بلباسی توانست بر مهر و محبت فرزند هنوز به دنیا نیامدهاش غلبه کند؛ اگر حاجقاسم هنوز میجنگد و کوهها و دشتها و صحراها و بیابانها را میگردد بلکه دوباره احمد کاظمی را ببیند؛ نیک که بنگری، همه و همه از دستگیریهای تو برای بچههای انقلاب اسلامی است!
و خدا هر دو دست تو را گرفت، برای همین روزها! برای آنکه هر وقت، سپاه حق تنها شد یا کارش سخت شد، دستانی مانده باشد برای دستگیری! فقط در مجنون ما دهها مسئله داشتیم اما لشکری که همت داشته باشد، شاید سر را هم ببازد لیکن قافیه را هرگز!
بعضیها از ما میپرسند: چیست دستاورد انقلاب اسلامی؟! و ما جواب میدهیم: تربیت جوانمردانی که آیین فتوت را در مکتب اباالفضل آموختهاند! که به شهادت همین کاروان راهی نور، هنوز همت زنده است!
از جنگ ۳۰ سال میگذرد ولی هنوز هم اسم و رسم همت و باکری را زنده نگه داشتهاند نسل محسن حججیها! امروز نام شهدای ما حتی از روزگار جنگ هم بالاتر و بلندتر است، چرا که امروز، نام عباس از همیشه روزگار، حتی از روزگار ۶۱ هجری قمری، بلندتر و بالاتر است!
طرفه حکایت اینجاست؛ راهیان نور در این سبک و سیاق، که بعد از گذشت سالیانی طولانی، هنوز هم محل رشادت دلاورمردانی، زیارتگه دلدادهترین عشاق باشد، تنها و تنها مختص ۲ واقعه است؛ واقعه عاشورا و واقعه دفاع مقدس! اولی به شهادت اربعین و دومی به گواهی راهیان نور!
از آن روز که مهدی باکری تا بلندای آسمان عروج کرد و از آن روز که برادرش حمید و از آن روز که حاجحسین خرازی و از آن روز که ما دیگر احمد متوسلیان را ندیدیم، سالیان درازی میگذرد اما کدام اسفند آمده که ما فراموش کرده باشیم خندههای علمدار شرق ابوالخصیب را؟! و کدام بهمن آمده که نمازشب بچههای والفجر ۸ را؟! و کدام دی آمده که کربلای ۴ و کربلای ۵ را؟! و کدام خرداد آمده که فتح خرمشهر را؟! و کدام اردیبهشت آمده که الی بیتالمقدس را؟! و کدام فروردین آمده که لالههای فتحالمبین را؟!
ارسال دیدگاه شما
نظرات: