صحبت نیوز طراحی وب سایت و اپلیکیشن Asrelarestan کانال رسمی تلگرام عصر لارستان
آخرین خبرها پربیننده‌ترین خبرها
برگزاری نخستین دوره مسابقات لیوان چینی در لارستان
آسیب به حدود ۱۰۰ واحد مسکونی، کارگاه‌ها و مراکز درمانی در پی زلزله اوز
افزایش ۷۴ درصدی اعتبارات اختصاص‌یافته به لارستان
ماهیت مجازی، واقعیت زندگی
تصادف در محور کوره- اوز با ۶ مصدوم
تعویض الکتروپمپ چاه روستاهای شرفویه و مسیح‌آباد لارستان
معرفی مسئول نمایندگی میراث فرهنگی شهرستان اوز
نزدیکی فرهنگی لار و بستک/راه خور جناح ارتباط لاری ها به دریا را نزدیک می‌کند
اجرای طرح آبرسانی در جویم، بنارویه، بیرم و صحرای‌باغ
درآمدی بر ارتباطات در هزاره سوم
«معتمد»، نماینده هیات تنیس لارستان در تور تنیس آسیایی زیر چهارده سال اصفهان
پیگیری طر‌ح‌های کلان در دیدار فرماندار ویژه لارستان با رئیس سازمان مدیریت و برنامه ریزی استان فارس
طرح ملی مسکن در اوز در ۵ فاز عملیاتی می‌شود
سکوت همیشه نشانه نجابت نیست
حل مشکلات سوخت، حمل‌ونقل و گاز شرکت سیمان لارستان
اجرای موزائیک فرش ورودی بوستان ملت (پارک شهر) لار
پروژه خانه بهداشت روستای بالاده بیرم افتتاح شد
استقبال فرماندار لارستان از طرح ایجاد کارخانه نوآوری علم و فناوری و صنایع نرم فرهنگی در حوزه صنایع دستی
فعالیت مراکزِ واکسیناسیون و خدماتِ جامع سلامتِ لارستان در ایام عید
افسانه استقلال رسانه
ستارگان ایزدخواست، قهرمان جام رمضان دهکویه شد
پیگیری احیاء و مرمت قنات جلال آباد جویم
گشایش تولیدات و محصولات مشاغل خانگی در لارستان
وقوع زلزله در دُرز لارستان
ایجاد نهضت خدمت‌رسانی در روستاهای لارستان
در هفته دولت ۵ پروژه آبرسانی در لارستان افتتاح می‌شود
متخصص زیبایی حین عمل با توده ۵ کیلویی مواجه شد
افتتاح مجتمع خدمات رفاهی جدید در محور جهرم به لار
همکاری استانداری فارس با علوم پزشکی جهت راه اندازی مرکز ناباروری در لارستان
راه‌اندازی سامانه هوشمند اطلاعات پرواز در فرودگاه لارستان
افتتاح مرکز مشاوره “نفس” (نجات فرزندان سقط) در خنج
انجام عمل تعویض مفصل لگن دربیمارستان امیدوار اوز
آغاز برداشت کلزا از مزارع بخش بنارویه
آمادگی خرید گندم مازاد کشاورزان در لارستان و جویم
شکست ناباورانه دختران هندبالی لارستان در بندرعباس
آغاز روند تکمیل ساختمان مرکز آموزش بهورزی لارستان پس از ۵ سال توقف
فرمانداران جنوب فارس در خنج گِرد هم آمدند
نان دوباره گران نمی‌شود
مسئول راه اندازی و سرپرست شبکه بهداشت و درمان جویم منصوب شد
عادل به خاطر کارهایی که نکرد عادل شد
انتقال دغدغه‌های خیرین خنج، اوز و جویم به مدیرکل خیرین سلامت وزیر بهداشت
اختصاص ۱۹۰ پایه روشنایی برق به همراه ۳۸۰ چراغ به بلوار پرواز لار
تعویض الکتروپمپ ۵ حلقه چاه آب شرب شهری و روستایی در لارستان
جذب ۱۰۰ درصدی اعتبار اختصاص‌یافته از سفر ریاست جمهوری به فارس برای باغ نشاط لار
تجلیل از دانش آموزان لارستانی برگزیده المپیادهای علمی دانش آموزی
بررسی چالش های سوخترسانی شهرستان جویم
کتابخانه‌ها در روستاها تقویت شود
انتخاب زمین ۱۱ هکتاری جهت ساخت مسکن در «اَرَد»
جابجایی بیش از ۷۰۰۰ مسافر از فرودگاه لارستان در ایام نوروز
پایان پنجمین دوره مسابقات تنیس خاکی جام رمضان در گراش
پیامبری از سرزمین چین
آدم های عجیب و غریبی که ماییم
ستارگان ایزدخواست، قهرمان جام رمضان دهکویه شد
حل مشکلات سوخت، حمل‌ونقل و گاز شرکت سیمان لارستان
اجرای طرح آبرسانی در جویم، بنارویه، بیرم و صحرای‌باغ
دایره ارزی در حوزه بانک ملی تا یک ماه آینده در لارستان راه اندازی می شود
پیگیری احیاء و مرمت قنات جلال آباد جویم
اختصاص ۱۹۰ پایه روشنایی برق به همراه ۳۸۰ چراغ به بلوار پرواز لار
معاون مدیرکل و مدیر جدید آموزش و پرورش لارستان منصوب شد
پیشنهاد مدیرکل میراث فرهنگی فارس به مسافران برای سفر به لارستان
تقدیر شهردار از اعضای شورای شهر لار
۸درصد از تماس های با اورژانس لارستان در فروردین ۱۴۰۱ مزاحم تلفنی بوده اند
فعالیت مراکزِ واکسیناسیون و خدماتِ جامع سلامتِ لارستان در ایام عید
پیگیری طر‌ح‌های کلان در دیدار فرماندار ویژه لارستان با رئیس سازمان مدیریت و برنامه ریزی استان فارس
استقبال فرماندار لارستان از طرح ایجاد کارخانه نوآوری علم و فناوری و صنایع نرم فرهنگی در حوزه صنایع دستی
اجراى عمليات روكش آسفالت در محور لار-جهرم حدفاصل پليس راه تا گردنه نارنجى
همکاری استانداری فارس با علوم پزشکی جهت راه اندازی مرکز ناباروری در لارستان
عمليات ساماندهى وايمن سازى پليس راه لار-جهرم
شهرداری لار به مناسبت سال نو، کارناوال شاد عیدانه برگزار می‌کند
مجتمع نگین لارستان از نظر امکانات با مجتمع های شهر های بزرگ می تواند رقابت کند
۵۰ گردشگر اروپایی میهمان یک روزه لارستان شدند
جویم شهرستان شد/تعداد شهرستان‌های فارس به عدد ۳۷ رسید
در ميانه تسليم و رضا
دولخانی، وطن پرست خانه به دوش
انتخابات هیئت مدیره سازمان نظام پزشکی شهرستان لارستان‎ برگزار شد+ نتیجه رای گیری
بازدید دانش آموزان مدارس امام موسی کاظم(ع) و وحدت لار از موزه مردم شناسی اوز
برکه تاریخی شیخ عماد در روستای دشتی لارستان فرو ریخت
رسوم پخت " هلیم الله"در روستای براک لارستان
سرمربیان شهید چمران لارستان و هیات البرز پس از بازی امروز چه گفتند؟
کار دشوار مستقل ماندن
نخستین جشنواره الگوهای برتر تدریس دانش آموزی در دبیرستان دخترانه شاهد لار برگزار شد
شهر قدیم لارباغ محمود آقای معتمد (لار بهار ۱۳۵۸)
نگاهی به سیر تاریخی ترانه های محلی لارستان
یادواره شهید باقر زارع در گلزار شهدای لار برگزار شد
مصاف بانوان هندبالیست قم و لارستان به روایت تصویر
درخشش تیم لارستان در مسابقات کشوری ایساتیس به میزبانی استان یزد
کسب عنوان نائب قهرمانی مسابقات هندبال جوانان استان فارس توسط تیم هندبال بانوان لارستان
نمایشگاه عکس «یک قاب و چند نگاه» در لار افتتاح شد
عکس/ تغییر در مدیریت آموزش و پرورش لارستان
از پرسنل امور آزمایشگاه های بیمارستانهای زیرمجموعه دانشکده علوم پزشکی لارستان تجلیل شد
شش عکس از سفرتاریخی آیت الله هاشمی به لارستان
تاریخ پایه گذاری شهر لار و حکومت میلادیان بر لارستان
امضاء تفاهم نامه سایبری بین شهرداری لار و پلیس فتا لارستان
یکصدمین شمارگان عصر...
گستره ی زبان لارستانی
خواهران درویش بیگی از نقش خود در تیم شهید چمران لارستان می گویند
جشن احسان و نیکوکاری در دبیرستان نمونه دولتی نرجس خاتون لار برگزار شد
احداث مسیری شاد و جذاب در پارک حاشیه شهر لار
برگزاری فستیوال مدارس فوتبال لار و گراش به میزبانی باشگاه نبرد خور
گزارش تصویری نشست خبری ریئس فدراسیون تنیس روی میز با اصحاب رسانه
بیشتر
کد خبر: 1796 | تعداد بازدید : 1359 بازدید | تاریخ : 17 آذر 1396 - 11:52:51
راشدانصاری(خالوراشد)

نان خشکی، پوریا، گوشی همراه و...

 

ساعت هفت صبح با نعره ی نان خشکیه، نان خشششششکیع! از خواب بیدار شدم. بیدار که چه عرض کنم زَهره ترک شدم.
 
طبق معمول قبل از شستن دست و صورتم و یا حمام اگر نیازی به دوش گرفتن باشد، بایستی اول پوریا را بیدار کنم.
 
پوریا مدتی است در شرکتی خصوصی مشغول به کار است.(خدا به دادشان برسد. یک بار مادرش به پوریا گفته بود: برو از سوپری محله رب گوجه بخر. رفت و برگشت دیدیم یک بسته نمک یُد دار خریده!
 
این که چیزی نیست، دوستی می گفت چند سال قبل پول دم دستم نبود،  یک تراول صدهزارتومانی دادم پسرم و گفتم برو هم دو تومان نان بخر هم چک را خرد کن که پول لازم دارم.رفت و بعد از حدود یکی دو ساعت متوجه شدم در زدند. دیدم پسرم یک وانت دربست گرفته و صدهزارتومان کامل نان خریده است!)
 
این پسرِ بازیگوش تا نیمه های شب و گاهی وقت ها تا نزدیکی های صبح، داخل گوشی است. می گویم: پسرم، بیدار شو تا بریم سر کار. غلتی می زند و چیزهایی می گوید که هیچ بنی بشری متوجهنمی شود.  بذار ب لارکی هنو کیا ساع چی می رفک کتنه لی...
 
معمولا پوریا در حالتی بین خواب و بیداری خیلی یواش با زبانی تکلم می کند که نه انگلیسی است و نه عربی و...! چیزی است مابین زبان اُردو و ملیباری!
 
دست و صورتم که شستم بر می گردم ، می بینم هنوز خواب است. تکانش می دهم بیدار می شود، اما مثل جن زده ها شق و رق می نشیند روی تشک و تا جایی که کاسه ی چشمش جا داشته باشد! چشم هایش را باز می کند. بعد خمیازه می کشد و بلافاصله با یک حرکت آکروباتیک می چسبد به تشکش و خر و پف اش بلند می شود.
 
این بار با لگد بیدارش می کنم، پس از چند دقیقه خوشبختانه مرا می شناسد و یادش می آید که خودش نیز پوریاست و من پدرش هستم و او خواب بوده و باید بیدار می شده تا برود سر کار.
 
 چند دقیقه ای شبیه کسی که یوگا کار می کند، می نشیند بعد به زور از روی تشک بلند می شود، اما پایش لای پتو گیر می کند و شیرجه می رود داخل درِ اتاق. چند قدمی بر می دارد که برای بار دوم محکم می خورد به درِ آلومینیومی هال و یکی از انگشت های پای مبارکش! خونی می شود، اما خودش متوجه نمی شود.
 
می رود دستشویی(توالت) داخل حیاط به محضی که می نشیند چشمش می افتد به خون. داد می زند: مانی! چسب زخم داریم؟ مانی به زبان فرزندان بنده یعنی مامانی یا همان مادر!).
مشکل چسب و باند پیچی حل می شود که مشکل دیگری شروع می شود. حالا باید دسته جمعی بگردیم و گوشی ِ همراهش را که تا صبح دستش بوده پیدا کنیم. جستجو فایده ای ندارد، یسنا کوچولو که از سر و صدای زیاد و به در و دیوار خوردن های پوریا بیدار شده می گوید: بابایی زنگ بزنید گوشی داداشی. نمی دانم چرا به عقل خودمان نرسیده بود. زنگ می زنیم، از داخل دستشویی صدای زنگش را می شنویم.مشخص می شود چند دقیقه پیش در دستشویی جا گذاشته. خوب شد که نیفتاده بود داخل چاه مستراح.
 
بعد از پیدا شدن گوشی، چون برای صرف صبحانه خیلی دیر شده، پوریا می رود مقابل آینه. تازه یادش می آید که باید آن سه چهار تار موی ریشش را اصلاح کند.درادامه مراسم سشوار کردن و شانه زدن شروع می شود. حداقل این کار نیم ساعت به طول می انجامد. بعد هم یک بار صورتش را دقیق می چسباند به آینه و تعدادی از جوش های در حال منفجر شدن را خنثی می کند. یک بار با انگشت، شقیقه اش را اندازه می گیرد که خوشبختانه اندازه است. یک بار دو قدم عقب می رود و با فاصله به آینه نگاه می کند. یک مرتبه آینه را از جایش در می آورد و می گذارد روی زمین و از نیم رخ کامل خودش را نگاه می کند...در این هنگام به مادرش می گوید: مانی اون پیراهن سفیده و کابشن سفیده بیار. پیراهن اش را در می آورد و پیراهن و کابشن سفید می پوشد. نگاهی به آینه می اندازد که می داند با شلوارش سِت نیست.
 
بازمی گوید: مانی، شلوار سفیده و کفش سفیده هم بیار. طفلک مادرش با کمی غر و لند می رود و پیدا می کند. پوریا با حالتی طلبکارانه می گوید: پس جوراب سفیده کو؟! در آخر مشخص می شود که جوراب سفید کثیف بوده و ضمنا هر دو تایش از سر و ته سوراخ است. به همین خاطر شلوار و پیراهن و کابشن اش را در می آورد و می گوید: پیراهن و... مشکی ها رو بیار.ساعت دیواری داخل هال ۸ و سی دقیقه را نشان می دهد. حسابی دیرم شده. پوریا به ظاهر آماده است.
 
می روم داخل حیاط، فوری برمی گردم سوئیچ موتورسیکلتم را بردارم که همزمان می شود با خروج پوریا از هال و محکم می خوریم به هم. با وجودی که کله ی من از کله ی پوریا بزرگ تر است، اما در این حادثه من صدمه می بینم. پوریا که عین خیالش نیست. دستم را می گذارم روی سرم برای دقایقی می نشینم تا حالم جا بیاید.موتور را می برم بیرون، پوریا هم می آید و در حیاط را محکم می بندد. بلافاصله در می زند و می گوید: مانی، گوشیم کنار آینه گذاشتم بیار. صدای مادرش را می شنویم که می گوید: این جا نیست. دراز می کند ، مجددا می رویم دنبال گوشی بگردیم که حرف یسنا کوچولو یادمان می آید.زنگمی زنیم روی گوشی، ظاهرا در دسترس نیست. با گوشی خودم شماره را می گیرم که پس از چند ثانیه از یک جای پوریا صدای زنگ ضعیفی به گوش می رسد. بازدید بدنی شروع می شود و من از روی صدا پیدایش می کنم.داخل جیب پیراهن زیر کابشن اش بود.چپ چپ نگاهش می کنم، ولی بی فایده است.
 
(خاطره: یک بار به پوریا گفتم اگر ورزشکار بودی و مثلا در رشته ی دوی چهار در صد مترامدادی المپیک شرکت می کردی، در حین مسابقه یادت می رفت چوب را از نفر قبلی بگیری و بلافاصله می گفتی مانی چوبم کجاست؟یا مثلا در رشته پرش با نیزه شرکت می کردی، اول کمی دو می زدی و خیز برمی داشتی برای پریدن بعد یک ذره می پریدی که یادت می آمد نیزه دستت نیست و توی هوا داد می زدی مانی، نیزه م بیار. و با سر می خوردی زمین)ساعت از ۹ گذشته که بالاخره هندل می زنم و موتورسیکلت را روشن می کنم. هنوز حرکت نکردیم که پوریا می زند پشتم و می گوید: صبر کن.مادرش هنوز دم در ایستاده، چون تا حرکت نکنیم مطمئن نیست پسرش باز چیزی فراموش نکرده باشد.می پرسد: دیگه چی شده؟ پوریا: مانی عینکم؟!سرتان را به درد نیاورم،عصبانی می شوم و می روم. پوریا بعد خودش با آژانس می رود...





  

ارسال دیدگاه شما

  • دیدگاه های ارسالی، پس از تایید مدیر سایت منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشند منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان پارسی باشند منتشر نخواهد شد.
کد امنیتی :

نظرات: